Saturday, January 03, 2015
امشب كه ساكمو بستم ياد بچگي ها و شب ها بستن كيف مدرسه افتادم... توشو دوباره نگاه کردم ... همه چيز براي رفتن مهياست
Friday, January 02, 2015
یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت
یک نظر بر ابر کردم ، ابر باریدن گرفت
یک نظر بر باد کردم ، باد رقصیدن گرفت
یک نظر بر کوه کردم ، کوه لرزیدن گرفت
تکیه بر دیوار کردم ، خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند ، آنکه یار از من گرفت
رنگ زردم را ببین ، برگ ِ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن
مرغ ِ صیاد تو اَم ، افتاده ام در دام ِ عشق
یا بکش یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن ، از قفس آزاد كن
یک نظر بر ابر کردم ، ابر باریدن گرفت
یک نظر بر باد کردم ، باد رقصیدن گرفت
یک نظر بر کوه کردم ، کوه لرزیدن گرفت
تکیه بر دیوار کردم ، خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند ، آنکه یار از من گرفت
رنگ زردم را ببین ، برگ ِ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن
مرغ ِ صیاد تو اَم ، افتاده ام در دام ِ عشق
یا بکش یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن ، از قفس آزاد كن
Saturday, November 29, 2014
Tuesday, December 24, 2013
سال ها از پس هم سریع می گذرند و میروند...دیگر وقتی نیست ...خیلی تنگ است وقت برای رسیدن ها و شدن ها...آه
Saturday, December 15, 2012
Friday, August 24, 2012
Friday, July 08, 2011
THE MORNING STAR
باز هم مهستی و من ... باز هم دل در کف و بارامانتی سنگین وسرشار از عبرت وآموزش گر رهرو باشی... باز هم لودگی این بار در قلم زدن ... رفتن در عمق خاکستری روشن ...میگویم تو رج میزنی ...او از جان شیفته میگوید...چه خوب که شیفته میشود هر دم این جان ما...و مادری که در همین نزدیکی است...شکر
وسواری دراعماق زمین با سرعت ... و درآن عمق سرگرم شدن با نمایش بانوان دست فروش راهت بسی کوتاه تر می نماید... ومن درآخرین سفر امروز همراه مسافران بودم...چه شاد بودند مردم امروز
Saturday, November 13, 2010
Tuesday, May 18, 2010
Mind is a very businesslike, calculating mechanism; it has nothing to do with love. Love will be a chaos, it will disturb everything in it. Heart has nothing to do with business — it is always on holiday. It can love, and it can love without ever turning its love into hate; it has no poisons of hate. OSHO
Saturday, May 08, 2010
انسان بدن خودشو هر جور عادت بده؛ بدنه یکی دو روزی دست پاچه میشه(البته بستگی داره به چی بخوای عادتش بدی...گاهی اوقات جفتک هم میندازه) ولی دست آخر تغییرات وارد شده روخیلی خوب قبول میکنه...بدن ما ظرفیت های نامتناهی در قبول عادات داره ...فکرش را بکنید "کالبدی" که پذیرای "روح" باشه نباید به سادگی کم بیاره....در بعضی موارد هم روح در قبول عادت جدید به کالبد کمک میکنه...عاشقتم خدا