Friday, February 27, 2009


مبارکه
درد که از راه خروار خروار میرسه...حتم مثقال مثقال هم خواهد رفت اگر این تتمه جان باقی مانده را با خود نبرد...تو قصه شاه پریون دیوی هست که همش میخواد با فرشته بجنگه...سنگ میدازه جلو پاش...امروزشو به فردا میندازه....فرداهاشو به پس فرداها...آزارمیده...اذیت میکنه... تو فکر حال گیریه ...آی دیو سیاه ...آی هیولا...آی هیولای برفی...بدان آخرهمه قصه ها دیوه دود میشه ومیره... زور میزنی؟... تو زندگی ما جایی برای تو نیست

Labels: