Thursday, November 30, 2006

رفت

چه دل انگیزه كه آدم میخواد بره سركار از باغچه كوچك خونه اش یه نارنگی بچینه و با پرتقالهایی ملاقات كنه كه یواش یواش دارن هرروزرنگ به رنگ میشن ... چه خوبه كه تو جاده ای كه به سمت كار میری به جای اون همه سیمان و آهن و ساختمونهای بلند و كوتاه یه طرف كه نگاه میكنی دریا و اون طرف جنگل طبیعی خدا ساخت باشه

برگشت

هوا تاریكه ... بارون میاد ... جاده كناره پرپیچ و خیس ... راننده هم با سرعتی مافوق صوت میرونه...گاهی اوقات با اینكه در دو قدمی مرگ هستی میدونی و مطمئنی كه نه الآن وقتش نیست...یكی تو روحت میخونه كه تو زنده می مونی ... میدونی كه اینطوری و دراین ساعت تموم نمیشه ... اینقدرمطمئن هستی كه جاده و راننده و سرعت رو فراموش میكنی ودوباره غرق در خودت میشی و این گفته "لوسان" در مغزت میدود: تردستی كه شش گوی را در هوا نگه داشته...مثل یك معمار حداقل در شش جبهه عملیات همزمان دارد...واگرچشم از یكی از آنها برداره به دردسرمی افته ...واینكه من درهشت!!! جبهه عملیات همزمان دارم ... ا

Tuesday, November 21, 2006


اما من دیشب به حال خودم سخت گریستم ...
كه چرا كرانه نصیب من ازاین جهان بیكران
به اندازه یك بند انگشت است ...
چرا ناگهان اینقدروقت تنگ شده است

Monday, November 20, 2006

از وقتی مردمو زنده شدم عین ندید بدیدا شدم ... تعداد چیزهایی كه به ذوق میارتم زیاد شده...انگار خیلی چیزهای دوروبرمو كه صدساله میدیدم تازه دارم میبینم...شاید دیدم عوض شده...مثلاً یه خونه است كه هر روز از كنارش رد میشدم ولی دیروز اینگار واسه اولین بار میدیدمش...چشمم كه بهش خورد ذوق كردم ...پیش خودم گفتم چرا من تا حالا اینو ندیده بودم ... فقط كافی بود چشممو یه كم بالاتر میكردم...خلاصه كه آدمیزاد خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی پیچیدست

Friday, November 17, 2006

از نتایج مردن قبل از فوت
ادعای مسلمونی میكنیم ... اصول دین رو باید قبول داشته باشیم ...ایضاً فروعش را ... نماز میخوانیم و روزه میگیریم پس باید ازقرآن كتاب آسمانی ... كتاب خدا پیروی كنیم... من نخواندم در هیج جای قرآن كه هر مسلمانی باید برای خودش خانه داشته باشد یا هر مسلمانی باید برای خودش وسیله حمل و نقل داشته باشد یا هر مسلمانی باید دراین چند وقتی كه دراین دنیاست باید همش كاركند و كاركند...فقط تنها سفارشی كه بعد از ایمان به خدای واحد و نیكویی به خلق خدا از قرآن یادم میاد اینه ... مسلمان باید كه زیاد سفركند ودرارض سیر كند تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا میتواند ... حالا اگه نتونست هم "تـــــا "میتواند

Friday, November 10, 2006

بیا بینیم بــــــــــــــــــــــآ

Thursday, November 09, 2006

قسمت دو : شش و نیم بعد از نصفه شب


wish you were here...wish i was there