Thursday, November 24, 2005

میشه یه تاریكای صبحی صدای حمد و سوره خواندن تو، وقت نماز صبح به گوشم برسه ... شاید اصلاً نماز نخونی ... چه میدانم من؟
وقتی با دقت به كلماتی كه ادعا میكنی فكرمیكنی يه سوالاتی واست درست میشه ...اینكه محمد(ص)تو تشهد چی میگفت ...تشهدو نصفه ميخوند یا كامل ... شهادت میداد كه بنده خداست و رسول او؟ ... وبرخودش و آلش درود میفرستاد؟ ... نمیدونم

Monday, November 21, 2005

يك آشنای قديمی رو دیدم ... خیلی قدیمی .وقتی دیدمش بازبه یاد آوردم كه دیگه سنی ازم گذشته.خاطرات مشتركمون مربوط به 20ساله پیش بود ... بیست سال ... به من گفت كه تكون نخوردم.من بهش گفتم لفظ درستی روانتخاب نكردی ... مگه میشه كسی درعرض 20سال ، اونم تو سنهای روشن شدن تكلیف به این سن وسال رسیده باشه وتكون نخورده باشه ... تكون كه خوردم
...خندیدیم ... وتیتروارازتكونای فراموش شده مون گفتیم
اون گفت:خوش به حال تو ... من گفتم :خوش به حال تو

Saturday, November 19, 2005

"وقتی سپیده در رگ شب جهيد. . ."
خوب دنباله این میتونه چند وضعیت به خودش بگیره
1.
استعاره تو رو دنبال كنه ( با استنباطی كه از استعاره تومیشه)ا
ـ عروق افق ... فرش مهر شد
ـ عروق مهرخاور ... فرش آفتاب شد
ـ شور من گرگ و میش شد
ـ نَفس میش من گرگ شد
ـ بیداری چون گرگی میش خوابم را درید

2.
یا ضمن حفظ استعاره تو،استعاره دیگری را هم وارد كنه
ـ عروق سجاده ام میگون ... نمازم خمار
... وتسبیح ذكرت در كهكشان غوطه ورشد
3.
یا اصلاً بزنه به صحرای كربلا
ـ رضای علی ... علیرضا شد!!ا
ـ مهربه افق میل ت بریچ زد!!ا
ـ پرتو حسنت ز تجلی ... آتش به همه عالم زد
ـ دید ملك عشق نداشت
ـ علی به سپیده رضا شد
ـ غرق شد
4.
یا فلبداهه یك چیزی بپرونه
ـ من، تو شد... تو، من شد

موفق باشید

Tuesday, November 15, 2005

روضه رضوان
نگاه كن
زنی را
كه آشيانی دردل دارد
برای باروركردن طرحی
وبرای ریختن طرحی بردرديوارآشيان ناكجا
به دنبال سيمان وخاك سنگ سرگردان است
نگاه كن
زنی را
كه واجباتش دوغاب وشفته آهك است و
سجاده اش مستحب
نگاه كن
زنی را
كه دست هایی گرم را
درانتظاردست بیلی سرد
كه نكند دیرازراه برسد
ازیاد میبرد
نگاه كن
زنی را
كه برای بهینه كردن زندگیش
راه بهینه كردن مصرف سوخت را
پیشه خود ساخت
نگاه كن
زنی را
كه بوسه های گرمش نثار
دیوارهای كاهگلی است
نگاه كن
زنی را
كه برای آشتی كنون
در محله های قدیمی خاطراتش
به دنبال كوچه های تنگ و باریكست
نگاه كن
زنی را
كه برای تسكین درد بغض گلو
هر 8ساعت یكبار
اشك می ریزد
نگاه كن
زنی را
كه حلق خود را می آویزد
تا ستاره ای كه دنباله ای ندارد
بی دليل ومقدمه در
افق سكوت فرونرود
نگاه كن
زنی را
كه دررستوران ایتالیایی
گشنه چلوكباب میشود
درشانزه لیزه پی چهارباغ
درپس كوچه های سن ژرمن پی كوچه رفاه
و زیرايفل پی آزادی میگردد
نگاه كن
زنی را
كه موهای به باد سپرده اش
در شاهراه طریقت سفید شد
و حقیقت را پشت سر
رها كرد

Saturday, November 12, 2005

یه گربه ،یه بچه گربه رفت زیرماشین و من جون دادنشو دیدم ... خواهرش آمد كنارش نشست ،بی حركت همینطورنگاهش میكرد ... دلم ریش شد،پاهام حس نداره،سرم داره میتركه ... اشكهامم هنوزخشك نشده.داغون شدم.تو این فكر بودم كه پدرمادرهایی كه بچه شون تو بغلشون جون میدن چی كشیدن ... تازه اعضاشو به دشمن هدیه میكنن ... اول آدم میگه بابا یارو چه آدم حسابیه بعد كه بیشتر تعمق میكنی میبینی بابا یارو چه لومپنیه،چه گاگولیه،بابا بوفالو شرف داره والا . این قضیه بیشتر شبیه ادا اوصولهای سیاستمداراست برای حل و فصل كردن اختلاف

Thursday, November 10, 2005

خیال من 1 ساله شد

یه نیمه آخرپائیزو یه زمستون و یه بهار و یه تابستون و یه نیمه اول پائیزگذشت ... خیالی در فكرمن زائیده شد ... یك باردورخورشید گشت و یك ساله شد ... یكسال زمینی

Tuesday, November 08, 2005

Is There A Time For Keeping A Distance
A time to turn your eyes away
Is there a time for keeping your head down
For getting on with your day

Is there a time for kohl and lipstick
A time for cutting hair
Is there a time for high street shopping
To find the right dress to wear

Is there a time to walk for cover
A time for kiss and tell
Is there a time for different colors
Different names you find it hard to spell
.
.
.
اين روزها حالم ازسياست هم ازنوع داخلیش و هم از نوع خارجيش ... ازدیدن وشنیدن آشوب وبلواهای سياسی چه درفيلم چه دراخباربهم میخوره
تمام اینا باعث شده كه من یادم بره چتر بخرم ... و سجاده مو عوض كنم

Monday, November 07, 2005

دیدی بعضی وقتها آدما حرفاشون كه ته ميكشه از آب وهوا میگن
http://search.weather.yahoo.com/forecast/IRXX0018_c.html?force_units=1
امروز در تهرون بارون اومد؟؟!!آ