Wednesday, June 28, 2006

می دونی تازگیها به قول تو كه این طرفا نیستی دیگه كمتر به خودم گیر میدیم...میگم آدم برای اینكه لااقل خودشو درست بتونه بشناسه وبا انشعابات فكری و رفتاریش كه شاید خودشم ازشون بیخبربوده ، مواجه بشه باید با آدمهای متفاوت معاشرت كنه...میشه با آدمهایی آشناتر بشی كه با آدمهای ناخوشایندت معاشرت داشتن...میشه فصل كاملاً متفاوتی از دیگر فصلهای عمرتو شروع كنی بازی كردن...لزوماً همه معاشرین نباید آدمهای درست وطیف پر رنگی ازخوبی باشن وازچیزهایی كه تومیخوای و دوست داری باهات صحبت كنن ...میشه با آدمهای متوسط هم همدم شد تا جنبه های متوسطتو هم بشناسی...میشه حرفهای متوسط را هم شنید...میشه به حرفهای متوسط جوابهای خوب داد...میشه هركی رفتار خودشو حفظ كنه و یك رابطه هنوزهم خوشحال باشه... میشه جدی نباشی وهنوزهم راضی باشی...بد وجود نداره...همه چی در یك طيف خوبی غنج میزنه...غنج...میشه...میشه

Tuesday, June 27, 2006

به نظر می رسید كه دقیقه ای دیگر به راه حلی دست یابیم...با وجود این برای ما روشن بود كه پایان كارهنوزدوراست...دور دور...ودشوارترین و پیچیده ترین بخش كارتازه داشت شروع میشد
انسانها مثل خدايان شده اند...فكر میكنم زمان آن رسیده كه به خداوندی خود پی ببریم...با علم تسلط برمحیط به ما هديه داده شده ولی از سرنوشت خود به جای شادمانی عمیقاً بيمناكيم

Monday, June 26, 2006

قلب من نمیدانم ، شاید در نزدیكی كانكسی كه منظره اش خرابه های باقيمانده از ارگ بم است درحال تپش باشد ... آفتاب غروب چه با طراوت و نارنجی تر از همیشه می نماید بر روی آن همه آوارررر

Friday, June 23, 2006

و شش مرحله پروژه تولید وطراحی

یك:اشتیاق
دو:دلسردی
سه:سراسيمگی
چهار: جست و جوی گناهكار
پنچ : تنبیه بی گناه
شیش : تمجید از كسانی كه مشاركتی نداشتند

Monday, June 19, 2006

دلم میخواست كسی باهام حرف بزنه ... دستمو بردم طرف رادیو ... هرچی تو بگی همونه...

نبسته ام به كس دل
نبسته كس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها
رها
رها
من
.
.
.
چو دل به سینه نزدیك
.
.
.
دلم گرفت ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من

Saturday, June 10, 2006

The FIFA World Cup is here!
امروز یكی تو تلویزیون میگفت روانشناسان حرفه ای برای پیروزی تیم ما دراین روزهای آخر دارن رومغز
بازیكنان حسابی كار میكنن...یكی از چیزهایی كه اونا در این ساعات آخر روش پافشاری میكنن شیوه تجسم خلاقه.یعنی بازكنان را وادار میكنن كه موقع خواب خودشونو تو زمین بازی احساس كنن و اینكه دارن حریفو پشت سرمیذارن و پس و پیش گل میزنن و این باعث میشه صبح كه از خواب پاشدن حسابی اعتماد به نفس شون بالا بره و تو زمین بتونن همون جور كه تجسم كردن بازی كنن ...!ا
خدا رو چه دیدید : بلكه مم جام جهانی رو ورداشتن آوردن اینجا
شبانه روز تجسم كنیم
البته ممكنه اگه این تجسم خلق بشه ما خیلی خودمونو لوس تركنیم ... ما كه جنبه نداریم
وقتی تجسم میكنیم ... فكرعاقبتش هم باشیم