Friday, July 08, 2011

THE MORNING STAR

باز هم مهستی و من ... باز هم دل در کف و بارامانتی سنگین وسرشار از عبرت وآموزش گر رهرو باشی... باز هم لودگی این بار در قلم زدن ... رفتن در عمق خاکستری روشن ...میگویم تو رج میزنی ...او از جان شیفته میگوید...چه خوب که شیفته میشود هر دم این جان ما...و مادری که در همین نزدیکی است...شکر





وسواری دراعماق زمین با سرعت ... و درآن عمق سرگرم شدن با نمایش بانوان دست فروش راهت بسی کوتاه تر می نماید... ومن درآخرین سفر امروز همراه مسافران بودم...چه شاد بودند مردم امروز

0 Comments:

Post a Comment

<< Home