Wednesday, June 22, 2005

من مانده ام كه این سیاهی لشكردراین اپیزود چه روان و حرفه ای وهالیوودی دارن بازی میكنن ...من را همان به كه دل خوش كنم به قیاس بلندای روز و شب
دیروز بلندترین روز سال ودیشب كوتاه ترین شب سال بود ... این اولین روزآخربهاربود كه دل ،نگران مشق های شب نبود ... ماه كامل بود وآروم از پشت درختها به مهمانی ما آمد (یا شاید هم ما مهمانش بودیم ... نمیدونم) هوا ملس ... آرامش ازته دل بالا میآمد و حیات نشئه تنهایی بود

Monday, June 20, 2005

وقتی دو شخص كه هیچ ربطی هم به هم ندارند وهر دو،اتفاقی در دو روز پشت سر هم ،یكی جمعه ودیگری شنبه به من پیشنهاد كاردریك جا رو میدن پیش خودم خندم میگیره ...به خودم میگم حتماً قسمت براینه...وبه این میگن هرچه پیش آید خوش آید
هر وقت زیاد چیزی رو جدی گرفتم و سعی كردم آینده نگروموشكاف باشم،زندگی در شوخی رو باهام باز كرد و اتفاقاً اصلاً جدیم نگرفت...زندگی بهم یاد داد كه زیاد جدی و با هول ولا نگیرمش...زندگی بهم یاد داد كه آروم باشم و منتظر

Sunday, June 19, 2005

دیشب خواب دیدم كه هاشمی به نفع احمدی نژاد رفت كنار

Thursday, June 16, 2005

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلم رنگ میخواد

Tuesday, June 14, 2005

سلام ،...هیچ نوشتاری ازنوشتة عشق خوشتروماندگارتردراین مغزدوار ما نیست، نیست كه نیست...نیست؟
ازیكی از بچه هایی كه تو یكی از ستادهای یكی از كاندایداهاست میپرسم:شما به كی رای میدید؟...به همین نامزدی كه براش تبلیغ میكنید؟
میگه:نه بابا...من اصلاً رای نمیدم
میگم پس برای چی تبلیغ میكنی؟
میگه:از بیكاری كه بهتره