قلب من نمیدانم ، شاید در نزدیكی كانكسی كه منظره اش خرابه های باقيمانده از ارگ بم است درحال تپش باشد ... آفتاب غروب چه با طراوت و نارنجی تر از همیشه می نماید بر روی آن همه آوارررر
Monday, June 26, 2006
Previous Posts
- و شش مرحله پروژه تولید وطراحییك:اشتیاقدو:دلسردیسه:...
- دلم میخواست كسی باهام حرف بزنه ... دستمو بردم طرف ...
- The FIFA World Cup is here! امروز یكی تو تلویزیون ...
- دو مطلب مهم : یك اینكه این روزها اصلاً حسش نیست عا...
- كاشك تویی بود كه منی راهم چند باردرروزتوخطاب میكرد...
- خوراك لازم برای وبلاگ نویسان محترم تا مدتی نا معلو...
- خانمهایی كه خانواده خودشونو رها میكنن تو یه استان ...
- میگه وقتی تنگدستمو نون روزم نمیرسه ...روزه نیت میك...
- زندگیم پرازهیچست ... اما ... گاهی برای پیاله ای چ...
- هركی برای خودش راهی برای تسخیرجفتش داره...دختر نمی...
<< Home