به دورانی که مردان ش عصای کور میدزدند ...من ساده دل محبت آرزو کردم
    
    Monday, September 17, 2007
Previous Posts
- تنها گردهمایی و همکاری یک عده انسان که نتیجه ای هط...
 - مکان!ا
 - یادآوری خاطرهآتیلا پسیانی دیشب صحبت میکرد...خوشم م...
 - ليوان چای تو دستام بود...همینطورکه بخارشونگاه میکر...
 - رضا جان پیوندت مبارکما دیشب در لواسان به عروسی رفت...
 - درفضا می لغزیدم...هست بودم انگاردرمکانی آنسوی حاشی...
 - من به خانه بازگشتم،مادرم پرسیدمیوه از میدان خریدی ...
 - گاهي روزها تو مغزآدم هي کلمه ای ميچرخه یا جمله ای ...
 - i was reborn...yadam naravad
 

0 Comments:
Post a Comment
<< Home