Tuesday, August 28, 2007

درفضا می لغزیدم...هست بودم انگار
درمکانی آنسوی حاشیه فرشها مرمرسبز... داشت جلوه ای
همان جا...خوش جا کردم
میخواستم زیر پایم سفت باشد...شاید برقلبم اثرکند
انعطاف قالی را نمیخواستم هرچند که آرزوی سفری دریایی در دل داشتم
سجاده ام همان مرمرشد و مهری در دور دست برای سائیدن پیشانی
دو رکعت نماز شکر...آرام
کنارمهرسه قطره اشک... به وقت سبحان ربی الاعلی و بحمده


ادامه دارد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home