Tuesday, May 24, 2005

ممد نبودی ببینی...لب كارون ..چه گل بارون ...میشه وقتی میشینن دلدارون...تو قایق ها...دور از غمها...میشه وقتی كه میشینن دلدارون...هر روز تنگه غروب توشهر ما...صفا داره لب شط ...پای نخل ها...چه خوبوقشنگه لب كارون

"لاریسا شپكیتو"