Sunday, April 02, 2006

هیچ سالی مثل امسال به سبزه مون دل نبسته بودم...از صبح هی نگاهش میكردم وفكرمیكردم آخه مادرمن چه جوری دل ازتو بكنم؟...كلی باهات خاطره دارم...با سنت چه كنم؟... سنت میگفت كه روزسیزده باید بسپریش به دست آب ...وآخرسر... پیروز شد... وقتی ازجاش بلندش كردم حسی ابراهیم گونه به بنده دست داده بود!!!...امشب دختركم جاش خالیه...داره بغضم میگیره