Saturday, January 29, 2005

فصل نهم

وقتی از یك نفر یهو بیخبر میشی چه فكرها كه نمی كنی...تو مریضخونه میكنیش...تو حبس میكنیش...زیرخاك میكنیش ...برای اینكه یك خبر كوچیك ازش پیدا كنی ... كارهای عجیب میكنی!!!ا...
ای بابا طوری نشده بود كه...خیلی ساده تر ازاین حرفها بود... درسفربودو...كف پاهاش كف دریا...ماه بالای سرش...خوبه كه هركی ازهركی بیخبر میشه از این نوعش بشه!!!!آمین
آبنبات سلام...از طرف برگ چغندر