Thursday, January 20, 2005

اعمال روز برفی

یك روز برفی منو حمیرا نشسته بودیم همین اینجا...اون روزبرفی قمری ننشسته بود رو سیم برق ولی امروز نشسته(با سماجت هم نشسته )؛باری..حوس كردیم كه شیركاكائو داغ بخوریم؛شیركاكائو درست كردیم ونشستیم نزدیك این پنجرهه وموزیك متن هم ویش یو ور هیر بود ...رو ریپلی هم بود و به مدت یك ساعت نمیدونم دو ساعت هی تكرار میشدوما هم یه بند حرف میزدیم ودفتر زندگیمونو ورق ورق كرده بودیم دیالا...آخه منو حمیرا اززمان گرگم به هوا و كش بازی و عروسك بازی با هم آشنا شده بودیم وحتی اون لحظه كه عروسك هامون یهو ول كردیم وشروع كردیم به ادای بزرگترها در آوردن هم با هم بودیم...چم وخم همو خوب واردیم واوراق مشترك بسیاری هم داریم...درسته كه برخوردمون با زندگی از هم متفاوت شد طی سالیان ولی چون بنیان همو میشناسیم با هم خوشیم یا با هم ناخوشیم...الآن هم اینجا نیست یه پنچ هزار كیلومتری فقط با هم فاصله داریم(چیزی نیست)آ...چن ساعت پیش میل زده بود منم اعمال روز برفی رو یادش آوردم؛پریشب رفت ومیگه كه تا یكماهه دیگه برمیگرده...خوب بگذریم...از مطلب افتادم بیرون...خلاصه از اون سال به بعد به جا آوردن این اعمال حكم مستحبات را پیدا كرده اگه خیلی حالش بود:در روز برفی خوردن شیركاكائو؛ترجیحاً در لیوان ترانسپرانت چون در تمام ابعاد چیزی را كه میخورید دیدبزنید ودرحالیكه به برف ذول زده اید و به ویش یو ور هیرگوش میدهید دفتر زندگیتونو ورق ورق كنیدوبعداز به جا آوردن این اعمال چندین و چند مرتبه بگوئید:...وتبارك الله احسن الخالقین...كه این دنیا رو این همه منظم آفریدوبالاخره نوبت تویی كه میلیون سال توصف بودی كه به این دنیا بیایی رسید تا به تماشای این همه بشینی
ناگفته نماند كه ازاینگونه اعمال بسیار است كه در جای خود توضیح داده خواهد شدمانند:اعمال شب چهاردهم ماه ای خدا قربونت میشه یه دعوت نامه واسه ما بفرستی كه سال دیگه اینجا نباشیم و در قلب قبله اعمال تورو به جا بیاریم...ای ول...