هروقت از اونجا رد می شم رومو می كنم یه وردیگه كه مبادا چشمم تو چشماشون بیفته
ماهی فروشی سر پل تجریشو می گم
آخه ازشون خجالت می كشم
چون كاری ازدستم برنمیاد؛برای
ماهی های قزا آلای توی وان پرازآبوميگم
آخه همشون آرزوی شناكردن تورودخونه رو دارند
كاشكی می شد سهمیه هرروزه روخریدوبردازبالای پل رودخونه فشم ریخت توآب
آرزوهای ماهاهم همینطوریه؛آرزوی رودخونه داریم
ولی نمی دونیم دودقیقه دیگه از آب می گیرنمونوتازه اگه جون سخت باشیم بایه ملاقه می كوبند تو مخت
كه ای بابا
ب
م
ی
ر
دیگه
.
.
.
ماهی فروشی سر پل تجریشو می گم
آخه ازشون خجالت می كشم
چون كاری ازدستم برنمیاد؛برای
ماهی های قزا آلای توی وان پرازآبوميگم
آخه همشون آرزوی شناكردن تورودخونه رو دارند
كاشكی می شد سهمیه هرروزه روخریدوبردازبالای پل رودخونه فشم ریخت توآب
آرزوهای ماهاهم همینطوریه؛آرزوی رودخونه داریم
ولی نمی دونیم دودقیقه دیگه از آب می گیرنمونوتازه اگه جون سخت باشیم بایه ملاقه می كوبند تو مخت
كه ای بابا
ب
م
ی
ر
دیگه
.
.
.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home