Friday, December 10, 2004

فصل دوم

داشتم فكر مي كردم كه فلاني اگه اینطوريه
پس چرا وب بلاگ مي نویسه؟
تو اوركات چه مي كنه؟
بعدش دیدم جواب داده كه
خودش هم نميدونه چرا وب بلاگ مي نویسه
انگار این وب بلاگها مغزهامونوهم به هم لینك مي كنه

قبل از اینكه برم تو اوركات
دوستان راجع به اون حرف مي زدند
منم باهاشون مخالف بودم
مي گفتم این بچه بازي ها چیه
شماها هم حوصله داریدوهم وقت اضافه
حالا چشممو وا كردم مي بینم
هاجسمو وا جسم توحوض نقره جسم
خودم هم تا خرخره كه نه ولي تا وسط هاي خرخره توشم ؛غلط زیادي مي كنم
تازه وب بلاگ هم مي نویسم!!!
(نميدونم چرا علامت تعجبومي ره اول خط مي نویسه
باید اعتراف كنم كه از خواندن وب بلاگ بقیه بیشتر اوقات
حالم بد مي شه
همش
از پشت پنجره به دور دستها نگاه كردنو
اي عشق من پس تو را كي ببینمو
ناخنم بلندهو
غم وغصه
نافرجاميودرگیري
وهزارجورادا و اطفار
مثل به رسم مایكل جكسون رقصیدن هندي ها
یا برج ساختن تو كوچه باغ ها
بعضي كارها بهمون نمي یاد
حالا نفع به كي ميرسه نميدونم
شاید بیشترین منفعتو صاحبان سرورها
server
ببرند

گاهي وقت هاحالم از انسان بودم خودم بد می شه
اینم از غرغرهاي وب بلاگي است
ولي انگار هممون احتیاج به یك كشیش داریم كه پیشش اعتراف كنیم
اونم چي
یك كشیش دهن لق
به نظرم گربه ها در حیطه اختیاراتشون از ما آدما كامل ترند...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home